پوشاک سنتی زنان گیلک؛ پوشش سنتی زنان در مناطق روستایی در مرکز و شرق استان گیلان.
لباس سنتی در بخش حاشیه جنوبی خزر نمایانگر روش متمایز زندگی در این ناحیه کناری ایران است. لباس زنان به لحاظ موضوعی و به ترتیبی که قسمتهای بدن از بالا به پایین را میپوشاند، تقسیمبندی میشود.
سربند
بانوان گیلانی درخانه روسری (سردَبَد، لَچک، پیشاسر) سر میکنند که فقط بالای سر را میپوشاند و صورت، گوشها و گردن رها است. آنان پارچه سیاهی را سهگوش تا میکنند، گاهی دور پیشانی میپیچند و گاهی پشت سر گره میزنند که امتدادش گیسهای بافته شده را میپوشاند. برای بستن سربند ابتدا آن را از وسط تا کرده، دو گوشه را در پس سر، ضربدری از هم رد کرده و بر بالای گوشها و روی پیشانی گره میزنند و اضافه آن را با گیسهای بافتهشده دور سر میپیچند.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص329.</ref> لچک از جنس چیت برای روزهای عادی و حریال سفید برای مهمانیها و مراسم بهکار میرود. جوانترها آن را با نیل رنگ میکنند و در وسط سر قرار میدهند؛ اما زنان متاهل و مسنترها آن را جلوتر میبندند تا مقدار کمتری از مویشان دیده شود. لچک بانوان شرق گیلان را مندیل مینامند. <ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص55.</ref>
زنان این منطقه برای پوشش خارج از خانه، شال سفید مربعشکل را سهگوش تا کرده، روی سر میگذارند. گوشههای آن از زیر چانه رد شده دورگردن پیچیده شده و روی سر، بسته میشود. این پوشش در نواحی ساحلی شرق جای لچک را میگیرد<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص329.</ref> و به آن دَسمال یا پیله دسمال، سردسمال، سردَوَد یا سرفَوَد میگویند. رنگ آن بیشتر سفید بوده، مگر هنگام نذر کردن یا در ماه محرم که از رنگ مشکی یا سبز استفاده میکنند. اطراف این روسری دارای ریشک است که به آن دورگُلمه میگویند. گاهی دسمال را بر روی سر قرار نمیدهند؛ بلکه بر روی گردن میاندازند بدون اینکه گره آن باز شود.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص56.</ref> سکهدوزی برکلاهک عرقچینی زنان روش تزیینی مرسومی است.<ref>. ضیاءپور، «پوشاک و رزم ابزار گیلان»، 1374ش، ص604.</ref> همچنین تزیین لچک با سکه و زنجیر و استفاده از دسمالهای ریشهدار با گلدوزی انبوه و فراوان در جشنها و عروسیها متداول بوده است.
زنان چادر را فقط در زیارتها، مراسم محرم و صفر و همچنین در عروسی خودشان موقع ازدواج، سر میکنند، در عینحال بر سر عروس جوان روبندهای میانداختند که کل صورت را میپوشاند.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص329.</ref>
پیراهن
پیراهن بخش اصلی لباس زنانه و تنپوش بلندی است که از سر میپوشند و تا رانها یا زانو را میپوشاند. همچنین دو چاک در پهلوها دارد که موجب گشادی بیشتر در پایین میشود. پیراهن آستینهای باریک و بلندی دارد که در مچ تنگ میشود، در تابستان زنان آنرا تا آرنج بالا میزنند. در سرزمینهای جلگهای آستین کوتاه، متداول است. این تنپوش از پارچه چیت با نقش گلدار و رنگهای شاد دوخته میشود که اغلب با دامن پوشیده میشود. گاهی پیراهن شامل بالاتنه کوتاهی است که به دامن چینداری دوخته شده و با شلوار پوشیده میشود که رد پای سبک شهری دارد.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص331.</ref>
گیلکها پیراهن را، پیرهَن و جَمِه میگویند. بلندی پیراهن در قاسمآباد، اشکورات، سیاهکلرود و کلاچای 60 الی 65 سانتیمتر است. جلوی پیراهن دختران جوان بسته است و در شانه دکمه دارد؛ اما مادرانی که فرزند شیرخوار دارند پیراهن جلوباز و دکمهدار میپوشند. پیراهن بانوان املش از زیر سینه چیندار است و بلندی آن تا زانو میرسد که چابکی نام دارد. آنها پیراهن دیگری هم دارند که 12 تا 15 سانت از لبه پایین بعد از یراقدوزی چند ردیف سکه میدوزند. پیراهن پولدوزی شده بانوان واجارگاه دو ردیف سکه در بالای چین پیراهن دارد.
پیراهن مجلسی زنان دیلمان از جنس مخمل با یراقدوزیهای فراوان است که در پهلو 18 تا 20 سانت چاک دارد؛ اما پیراهن منزل نخی و سبک است که تا 35 سانت در پیش سینه چرخدوزی (استفاده از نخهای رنگی در جلو پیراهن) میشود. در روستای پاشاکی پیراهنهای چرخدوزی به بلندی 75 تا 80 سانتیمتر است. پارچه آن با پاچال و ابریشم خام در محل بافته میشود و طرفین پیراهن به رنگِ سورمهای با پیله ابریشم رنگ میشود، نمونههایی از این پیراهن پولدوزی شده است. لباس عروس در پاشاکی پیراهن قرمز و دامن سفید یا پیراهن سفید و دامن قرمز است.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص74.</ref>
پیراهن تابستانی زنان گیلان لباس نازکی است که روی آن سوزندوزی میکنند.<ref>. ضیاءپور، «پوشاک و رزم ابزار گیلان»، 1374ش، ص599.</ref>
جلیقه
جلیقه که به نامهایی چون جردَقه، جَلزقه و جرقَده گویش میشود از لباس مردان اروپایی اقتباس شده است. جلیقۀ روزمره تیره، ولی برای جشنها و مراسم ویژه، رنگ روشن با زیورآلات بهویژه سکهدوزی است.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص323.</ref> متداولترین آن سه دکمه، یقه هفت با سه جیب در طرفین است که پشت آن سگک دارد و قابلیت گشاد و تنگ کردن را به آن میدهد. جنس آن به وضعیت مالی فرد بستگی دارد. متناسب با آن مخمل و ماهوت در فصل سرما و فاستونی در فصول دیگر استفاده میشود. جلوی جلیقه از هر جنسی باشد پشت آن از آستری دوخته میشود. بسته به توان مالی فرد، کاملاً پر یا فقط در دو سه ردیف عمودی سکهدوزی میشود و پشت آن با نخهای رنگی یا سفید چرخدوزی میشود. در شرق گیلان این نوع جلیقه را «پول بَدوته جردقه» میگویند.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص90.</ref>
کت
بانوان از زمانهای قدیم از کت استفاده میکردند که از ماهوت یا مخملهای الوان ساده دوخته میشد و دارای آستین بلند و یقه انگلیسی بود که به آن یقه زیناری میگفتند.<ref>طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص97.</ref>
الجاقبا
بالاپوشی با قد کوتاه، بدون یقه و جلوباز که تا زیر سینه و بالای کمرگاه میرسد. از پارچههای مخمل الوان، ابریشم و یا چادرشب دوخته میشد. گاهی اطراف آستینها را سکهدوزی میکردند. این پوشش در کوهستانهای شرق گیلان و قاسمآباد رایج بود که جلیقه جایگزین آن شد.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص97.</ref>
دراز تومان
دامن (تومان) بلند، گشاد و پرچین که با پیرهن، لباس اصلی زنان گیلان است. این دامن با لیف در کمر محکم بسته میشود. فشردگی چینها مانند درازا و رنگ دامن بیانگر سن و سال پوشنده است. جوانترها نسبت به مادران و مادربزرگهایشان پارچه بیشتری برای تهیه دامن بهکار میبرند. قد آن در میان زنان جوان تا ساق پا، ولی در میان مسنترها تا مچ پا است. رنگ دامن آشکارترین وجه تمایز نسلها است. پارچههای چیت با زمینه قرمز (رنگ نمادین پوشاک زنانه که حاصلخیزی ناحیه خزری را میرساند) یا سفید گلدار در رنگهای روشن متضاد، موردپسند جوانان و زمینۀ تیره با نقشمایههای کوچک برای مسنترها مقبولتر است.
زنان اغلب دو یا سه دامن روی یکدیگر میپوشند. در گذشته این تعداد حتی هفت یا هشت دامن میرسید. جدیدترین دامن بر روی دامنهای کهنه پوشیده میشود و قد دامنها متفاوت است. به زیردامنی کوتاهترکَفَلی میگویند. چین قسمت پایینی جامه چشمگیرتر و حجیمتر جلوه میکند.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص321.</ref>
معروفترین دامن گیلان، قاسمآبادی است که برای دوختن آن 10 تا 12 متر پارچه (عرض 90) لازم است. وجه تمایزش، سهپاره، سومَنپَره یا سومنپاره است و آن سه ردیف نوار پارچهای است که به هم و به پارچه اصلی دامن دوخته میشود و انتخاب آن تابع قاعده است. در پاره اول و آخر از یک رنگ و در پاره وسط از رنگ دیگر استفاده میکنند. اگر زمینه پارچه اصلی روشن باشد، پاره اول و آخر آبی و پاره وسط قرمز است. اگر زمینۀ پارچه اصلی تیره باشد پاره اول و آخر قرمز و پاره وسط آبی است. بانوان مسن فقط سومنپره را میدوزند، بانوان میانسال یک یا دوپاره بعد از سومنپره بر روی پارچه اصلی میدوزند؛ ولی دختران و بانوان جوان تا وقتی بچه نداشته باشند، تعداد پارههای دراز تومانشان تا 10 پاره هم میرسد که در آخرین پاره بهصورت هفت و هشت دوخته میشود. دامن زنان واجارگاه سومنپره ندارد و عرض پارهها بهتدریج کم میشود و تمامی پارهها مانند وصله به پارچه اصلی دوخته میشود. دامن زنان املش و بلوردکان لنگرود سومنپره ندارد و در لبهاش یک ردیف پارچه نخی مشکی با پهنای 5/3 سانتیمتر بهصورت دوبل دوخته میشود. نوارها به پهنای 2 سانتیمتر است که به فاصله 2 سانتیمتری از هم دوخته میشود. قبل و بعد از طرح اصلی (هفت و هشت دو طرفه) تعداد نوارها مساوی و رنگها هم قرینه است. دامن منزل در هر دوجا ساده و بدون پاره است. در دیلمان سرتومان از جنس مخمل است که در تومان پَرِه (لبه پایینی دامن) دارای یراقدوزی است. بونتومان که از سرتومان کوتاهتر است، یراقدوزی ندارد و نوار توری بر آن دوخته میشود و جنس آن نخی است که اشکوراتی نامیده میشود.
دامن زنان در جلگه دو نوع است. که به آنها شلیته (کوتاتومان) و گردتومان میگویند. شلیته دامن کوتاه پرچینی که عمدتاً از چیت گلدار یا چلوار سفید که لبه بعضی از آنها با نخ مشکی دستدوزی میشد، دوخته میشد. در خانوادههای مرفه از مخمل رنگی و یا ساتن دوخته میشد. برای دوخت آن حدود 5 متر پارچه بهکار میرفت و قد آن 30 سانتیمتر بود و در کار زراعی هم استفاده میشد.
گردتومان از شلیته بلندتر است و تا سر زانو میرسد و در روستاهای کوهپایه و کوهستانی متداول بوده است.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص100.</ref>
شلوار
بانوان ساکن جلگه در زیر شلیته، شلوار مشکی بلندی میپوشیدند که به آن سر شلوار، تومان یا تُمان میگفتند. در زیر آن، زیرشلوار یا تونَکه میپوشیدند. جنس هر دو از نخ (سابقا از ابریشم آبی یا قرمز پردوام)<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص334.</ref> و دارای بندی به نام تومان بودون و تومانقوزه یا لیفه بود و بهتدریج بند، جایش را به کش داد. شلوارها از زانو به پایین تنگتر و در ناحیه مچ، با یک دکمه بسته میشد. شلوار بانوان مسن گشادتر و در مچ، کشدار بود. شلوار دیگری در هنگام کار در شالیزار میپوشیدند که پاپَره یا پابَرو نام داشت. زمان رفتن به بجار نوار باریکی از جنس چیت به دور مچ پا میپیچیدند (بر روی پاپره) تا پای خود را از زالو محافظت کنند. این شلوار همان پیژامه یا پاجامه است که بانوان میانسال و مسن در شرق گیلان میپوشند و آن را داخل جوراب میگذارند.<ref>طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص112.</ref>
چادر کمر
شاخصۀ لباس زنان در ساحل خزر، چادرشب (چارشب، چارشو و چاشو) است و آن پارچه چهارگوش است که بهشکل سهگوش تا شده، دورکمر گره خورده یا برای حمل نوزاد بر پشت به دور سینه پیچیده میشود و متشکل از نوارهای پارچهای بافته شده با کرک ابریشم با چهارخانههای رنگارنگ است.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص327.</ref> رنگ اصلی در زمینههای چادرشب قرمز است؛ اما در میان آن بنفش، سبز وسفید هم دیده میشود. هماهنگی در رنگها بهحد کمال است و از رنگهای مکمل، استادانه استفاده میشود. در سالهای اخیر با گران شدن ابریشم از کاموا برای بافت استفاده میشود. چندین نمونه از آن را برای جهاز نوعروسان در نظر میگیرند.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص120.</ref>
بانوان ساکن جلگه هم چادرکمری میبندند که به آن کمردَوَد یا کمردَبَد میگویند و از جنس چیت است و بهصورت چهارگوش دوخته میشود. زنان آن را بهشکل سهگوش تا میکنند، (ضلع تا شده را) در محل کمر در پشت میگذارند و دو گوش آن را به جلو آورده بهصورت ضربدر از هم رد میکنند و دوباره به پشت میبرند و روی کمر گره میزنند.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص115.</ref>
پاپوش
به جوراب جوروف میگویند که با نقشها و رنگهای شاد به دست بانوان بافته میشود و طرحهای آن برگرفته از طبیعت اطراف و نوع معیشت بافندگان است.<ref>طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص48.</ref>
گیلکها اغلب پابرهنه بودهاند. کفش پلاستیکی قالبی به نام گالش از گالوشا، پلاستیک روسی ساخته میشده که از ریگا و سنپطرزبورگ به ایران میآوردند و برای مسافتهای دور و بازار و شهر مورد استفاده بوده است.<ref>. برومبروژه، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، 1383ش، ص334.</ref> پاپوش بیرونی زنان کوهپایه و کوهستان چاروق و چوموش بوده است و گاهی از کفشهای بندی شهری درکوهپایه استفاده میکردند.<ref>. ضیاءپور، «پوشاک و رزم ابزار گیلان»، 1374ش، ص606.</ref> متمولین، کفش ساغری پاشنه دار میپوشیدند تا اینکه اُرُسی پاشنه بلندی به نام «بوزبولَند» یا «قاب بولَند» به بازار آمد که نوع پاشنه کوتاه آنرا «بوزکوتا» میگفتند.
قبل از دمپایی پلاستیکی، کَتَله یا دمپایی چوبی بود.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص124.</ref> دمپایی چوبی دو نوع بود؛ یکی تسمه کلفت داشت که انگشت بزرگ داخل آن قرار میگرفت و در مسیرهای کوتاه و بیشتر در حمام عمومی میپوشیدند و نوع دیگر آن تخته تراشیده شده شبیه اولی با تسمهای به عرض 2 تا 5/2 و طول 15 سانتیمتر که دو سر آن به دو پهلوی سر کتله میخ میشد و هر پنج انگشت را میپوشاند. به این تسمه کتله قیش گفته میشد.<ref>. طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، 1393ش، ص47</ref>
پانویس
منابع
- برومبروژه، کریستین، «پوشاک مردم حوزه دریای خزر»، مجموعه مقالات دانشنامه ایرانیکا، «پوشاک در ایران زمین»، تهران، امیرکبیر، 1383ش.
- ضیاءپور، جلیل، «پوشاک و رزم ابزار گیلان»، کتاب گیلان، تهران، گروه پژوهشگران ایران، 1374ش.
- طالش انساندوست و فرمند، پوشاک مردم گیلان، رشت، فرهنگ ایلیا، 1393ش.