پوشاک مردان عصر قاجار
پوشاک مردان عصر قاجار؛ تنپوش مردان در دوره قاجار.
پوشاک مردان قاجار از زمان فتحعلیشاه با حضور اروپاییان تحول پیدا کرد. همچنین با سفرهای ناصرالدینشاه به اروپا تغییراتی در پوشاک مردان صورت گرفت. این تغییرات بیشتر برای مردم شهر، درباریان و شاه بود و مردم روستا از این تغییرات دور بودند.
سیر تحول پوشاک مردان در دوره قاجار
پوشاک یکی از ابزارهایی بود که در زمان قاجار قشرها و گروههای مختلف ایرانی تلاش میکردند تا هویت اجتماعی و طبقاتی خود را از طریق آن نمایش دهند.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص122.</ref> در این دوره، چشموهمچشمی نیز نقش مهمی در روی آوردن به لباسهای گرانقیمت داشت.<ref> فوروکاوا، سفرنامه فوروکاوا، 1384ش، ص132-133. </ref> اوجگیری فرهنگ اروپایی در دورۀ ناصرالدینشاه و تحولات اجتماعی و فرهنگی در دوران مشروطه سبب شد که لباس ایرانیان به پیروی از لباس اروپاییان تغییر پیدا کند. تقلید از لباس اروپاییان در زمان مظفرالدینشاه نیز ادامه پیدا کرد. در اوایل تقلید ظاهری بود؛ ولی بعد از آن، مشروطیت، افکار تجددطلبانه، حضور اروپاییان در ادارات دولتی، تأسیس مدارس جدید و اعزام دانشجویان به خارج از کشور، باعث تحولات عمیقی در تنپوش مردان شد.<ref> پوپ و اکرمن ، سیری در هنر ایران ، 1387ش، ج5، ص144.</ref>
انواع پوشاک مردان
لباس مردان قاجار شامل کلاه، شال کمر، قبا یا جامه، سرداری، اَرخالق، جُبِّه، کُلیجه، شلوار و دستمال جیبی است.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص122.</ref>
کلاه
در زمان آغامحمدخان قاجار کلاه از پوست بره سیاه و یا از چرم تهیه میشد.<ref> یارشاطر، پوشاک در ایران زمین، 1383ش، ص212.</ref> در دورۀ فتحعلیشاه تمام مردان از شاه تا گدا یک کلاه سیاه، سر میکردند که قد آن یکونیم فوت<ref> هر فوت معادل ۳۰٫۴۸ سانتیمتراست.</ref> بلندی داشت. از پوست برۀ نوزاد بهترین نوع کلاه و از پوست بره بزرگسال کلاه مردم عادی ساخته میشد. شالی که به دور کلاه میبستند تنها خصوصیت پوشاک سرشان بود که پادشاه، شاهزادگان و برخی از بزرگان و بلند پایگان کشور از آن استفاده میکردند.<ref> موریه، سفرنامه جیمزموریه، 1386ش، ص275-276.</ref> کلاه عامه مردم در عصر قاجار کلاه نمدی بود که بهجای کلاه پوست استفاده میکردند.<ref> بارنز، سفر به ایران در عهد فتحعلیشاه قاجار، 1366ش، ص90.</ref> مردم روستا عرقچینی که دو گوشه، نام داشت روی سر میگذاشتند.<ref> موریه، سفرنامه جیمزموریه، 1386ش، ص192.</ref>
در زمان فتحعلیشاه، وزیر امور خارجه در هنگام شرفیابی کلاه راسته سیاه رنگی که به سر داشته برداشته و به جای آن دستاری (شالی که به دور سر میپیچند) بزرگ و بلند بر سر میگذاشت.<ref> دوگوبینو، سه سال در آسیا (سفرنامه کنت دوگوبینو)، 1367ش، ص254-256.</ref> در زمان محمدشاه قاجار، شاه کلاهی از پوست بخارا به سر میگذاشت که جِقّهای از الماس روی آن قرار داشت.<ref> دوسرسی، ایران در سال (1840-1839م)، 1362ش، ص85-84.</ref> کلاه شاهزادگان و اشراف هم همان بود ولی جقه نداشت.<ref> میرزا، سفرنامه رضا قلی میرزا، 1373ش، ص135.</ref> در زمان ناصرالدینشاه، کلاهها بهشکل گرد و نوک تیز که به کلاه قجری معروف بود، به سر میکردند. مردان و زنان عادی از کلاه نمدی معروف به عرقچین استفاده میکردند.<ref> غیبی، هشتهزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، 1392ش، ص531-533.</ref> مردان مرفه از کلاهی از جنس ترمه که گاهی جواهر هم به آن وصل بود استفاده میکردند. کلاه دیگری که در آن زمان میپوشیدند کلاه پوستی از پوست گوسفند پشم بلند بود که به آن کلاه پاخ پاخرو وکلاه قفقازی میگفتند. جنس آن از پارچه مخمل و ماهوت قرمز، که آستر تیرهرنگ داشت و عمر این کلاه ۲۰ تا۳۰ سال بود.<ref> شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج2، 1369ش، ص260-261.</ref> صاحبمنصبان عالیمقام خارجی بهحضور شاه که میرفتند، کلاه بلندی که دور آن شالی میپیچیدند به سر میکردند.<ref> پولاک، سفرنامه پولاک (ایران و ایرانیان)، 1368ش، ص109.</ref>
شالکلاه، نوعی عمامه است که ریشه قدیمی عربی دارد.<ref> مستوفی، شرح زندگانی، 1343ش، ص98. </ref> ناصرالدینشاه قاجار کلاهی از ماهوت سیاه که الماس، روی آن و پر طاووس، هم بالای آن قرار داشت به سر میکرد.<ref> ماساهارو، سفرنامه یوشیدا ماساهارو، 1373ش، ص190.</ref> در دوران مشروطه اکثر چوپانان به جای کلاه، سربند بزرگی به سر میکردند.<ref> جکسن، سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)، 1369ش، ص275.</ref> روستاییانی که توانایی خرید داشتند؛ کلاه بره سیاه و آنهایی که توانایی خرید نداشتند؛ کلاه نمدی سفید به سر میکردند.<ref> هدین، کویرهای ایران، 2535 شاهنشاهی، ص288.</ref> دهقانان از کلاه پوستی استفاده میکردند و ثروتمندان از کلاه نمدی سیاه بهشکل فینه (کلاه سفید یا سرخ که مصریها به سر میگذاشتند) استفاده میکردند.<ref> اوبن، ایران امروز (سفرنامه و خاطرات)، 1391ش، ص44.</ref> در زمان احمدشاه کلاه مقوایی مرسوم شد.<ref> شریعت پناهی، اروپاییها و لباس و ایرانیان، 1372ش، ص248.</ref>
شال کمر
در زمان آغامحمدخان، مردان از کمربند طلا یا نقره و گاهی اوقات بهجای کمربند از شال کشمیر یا پارچه پشمی استفاده میکردند.<ref> اولیویه، سفرنامه مسیو اولیویه،1371ش، ص174.</ref> دروویل درمورد مردان قاجار نقل کرده آنها دور کمر خود شال نسبتاً گرانبهایی میبستند و دشنهای بهعنوان تزیینات در آن قرار میدادند. میرزاها، کارکنان دولت، روحانیون، بازاریها و تقریباً بیشتر مردان علاقه به بستن شال کمر داشتند و آنها شال کمر خود را روی قبا یا جامه خود میبستند. شال کمر طبقات پایین، نوعی کمربند پارچهای معمولاً از جنس چلوار سفید، پشم و یا پنبه بود. آنها از این شال ارزان قیمت فقط برای برطرف کردن نیازشان استفاده میکردند؛ ولی اشراف و مردان ثروتمند شالهایی از جنس ترمه کشمیر استفاده میکردند، تا با این کار تفاوت شخصیت خود را نسبت به دیگر طبقات نشان دهند.<ref> دروویل، سفرنامه دروریل، 1387ش، ص55.</ref>
شال شاه و شاهزادهها از کشمیر ولی شال رجال و بزرگان از ماهوت طلایی بود.<ref> تانکوانی، نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا، 1383ش، ص235.</ref> پولاک در مورد مقام و منزلت اقشار مختلف میگوید آنها معمولاً در کمر خود چیزهایی مانند قلمدان، خنجر و شیشه اماله فرو میکردند.<ref> پولاک، سفرنامه پولاک، 1368ش، ص107؛ دوگوبینو، سه سال در آسیا: سفرنامۀ کنت دوگوبینو، 1383ش، ص308؛ پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص128</ref>
در زمان ناصرالدینشاه، مردان ایرانی بهویژه مقامات، شخصیتهای کشوری علاوه بر شال از کمربند چرمی استفاده میکردند. درباریان، نظامیان و مستخدمان عالیرتبه دولتی از کمربند پهن و سیاه که دارای قلاب کمر برنجی بود، استفاده میکردند. نظامیان و کارمندان از کمربند چرمی که جلوی آن سگک یا قلابی داشت، استفاده میکردند. شاهزادگان و دیگر درباریان هر کدام با توجه به مقامشان کمربند طلا یا نقره که مزین به جواهرات و یا سنگهای قیمتی که روی قلاب آن قطعهای فلز یا سنگ قیمتی وجود داشت، استفاده میکردند.<ref> اولیویه، سفرنامه مسیو اولیویه،1371ش، ص156-157.</ref>
قبا یا جامه
قبا تا بالای زانو و گاهی حتی تا قوزک پا نیز میرسید، دامن آن گشاد و جلوی آن روی هم قرار میگرفت.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص128.</ref> در زمان آغامحمدخان روی پیراهن، قباهایی که قد آن تا زانو بود میپوشیدند که در تابستان از پارچه ریسمانی و در زمستان از پارچه پنبهای استفاده میشد. مردان ثروتمند پیراهنی با پارچه ابریشمی سرخرنگ و مردم عادی پیراهنی با پارچه پنبهای میپوشیدند.<ref> اولیویه، سفرنامه مسیو اولیویه، 1371ش، ص155.</ref> مردان عصر قاجار جامه یا قبای گشاد میپوشیدند که کمربندی روی آن بسته میشد و جنس پارچه از قَدَک<ref> جامه کرباسی رنگ شده.</ref> یا کرباس که در روستا میبافتند استفاده میشد. گونه دیگری از قبا به اسم بغلی، از پارچه یا شال یا پنبه بود که بیشتر در زمستان مورد استفاده قرار میگرفت.<ref> موریه، سفرنامه جیمزموریه، 1386ش، ص294.</ref> قبا در طبقات پایین از جنس کرباس، چیت و کتان سفید بود. قبا در اقشار مرفه از ابریشم سفید و در نواحی جنوب که بهوسیله زنان گل بوتههای زیبایی روی پیشسینه آن برودردوزی شده بود استفاده میکردند. پیراهن کاسبها و روستاییها بهخاطر اینکه خیلی زود کثیف میشد، به رنگ آبی و سرمهای بود؛ اما طبقات اعیان رنگ پیراهن را سفید انتخاب میکردند.<ref> ویلز، ایران در یک قرن پیش، 1368ش، ص358-359.</ref> قبا همیشه یک رنگ داشت سفید، سبز، زرد، آبی، بنفش و قرمز و چین پلیسهای داشت که معمولاً روی ارخالق میپوشیدند.<ref> امین لشکر، خاطرات امین لشکر، 1378ش، ص142.</ref>
سرداری
سرداری پوششی بود که روی قبا یا جامه میپوشیدند آستینهای بلندی داشت و روی آن کمربند نیز بسته میشد. مردم، سرداریهای زرد گوگردی و یا سبز سیر استفاده میکردند و طبقات ممتاز و اشراف، سرداری از شال ترمه کشمیر و گاهی از پارچه ماهوت استفاده میکردند.<ref> عینالسلطنه، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 1376ش، ص335.</ref>
اَرخالُق
ارخالق نوعی نیمتنه یا قبای کوتاه است که روی پیراهن یا جامه میپوشیدند. طبقات بالا از شال کشمیر بهعنوان ارخالق استفاده میکردند که آن را با طرحها و نقشی ازگل و بوته میآراستند که به آن قلمکار میگفتند.<ref> پولاک، سفرنامه مسیو پولاک، 1368ش، ص106.</ref> ارخالق طبقات متوسط، از پارچه یا چیتهای رنگی بود. ارخالق نظامیان، مستخدمان، آبدارچیها و نوکرها حداکثر تا بالای زانو بود. قد ارخالق لوطیها، مطربها یا دیگر افراد فرومایه کوتاهتر از آن بود. افراد متشخص و دارای منزلت ارخالقهای بلندی که دامن آن تا حدود ساق پایشان بود میپوشیدند.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن درانعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایزبوردیو»، 1401ش، ص133.</ref>
جُبِّه
جبه نوعی بالاپوش بلند و گشاد است که در سرزمینهای اسلامی در سدههای مختلف مرسوم بود.<ref> افتخار، «جبه»، مرکز دائره المعارف برزگ اسلامی.</ref> جبه دارای یقه و آستین گشاد است.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن درانعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص134.</ref> طول آستین آن حدود ۴۵ تا ۶۰ سانتیمتر بلندتر از طول دست و قسمت اضافه آن دارای چین است.<ref> ویلز، ایران در یک قرن پیش، 1368ش، ص360. </ref> رنگ جبه اختیاری بود؛ مقامات و رجال از رنگ سنگین و باوقار و طبقات پایین از رنگهای شاد استفاده میکردند. شاه و شاهزادگان و مقامات درباری به حاکمان و اشراف جبههای ترمه و کشمیری حاشیهدار هدیه میدادند.<ref> غفاری، خاطرات و اسناد محمدعلی غفاری نایب اول پیشخدمت باشی، 1361ش، ص21. </ref> جبهها را برای افزایش زیبایی و ارزش و بها، جواهردوزی و ملیلهدوزی میکردند و یا با الماس، مروارید و یا سنگ و فلزات گرانبها تزیین میکردند.<ref> نظامالسلطنه، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظامالسلطنه مافی، 1368ش، ج1و2، ص307.</ref> علما و سادات بهجای جبه از عبا استفاده میکردند.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص136.</ref>
کُلیجه
کلیجه تنپوشی نیمآستین و کوتاهتر از قبا بود که روی قبا میپوشیدند.<ref> دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه کلیجه، وبسایت واژهیاب.</ref> کلیجه را معمولاً در فصل زمستان و هوای سرد و خنک و معتدل، میپوشیدند. این پوشش هم برای مردان و هم برای زنان مورد استفاده قرار میگرفت. پارچه آن از جنس شال، برک یا پارچهای از پشم شتر و یا حیوانات بود که حاشیهها یا سرآستین و یقه با نواری از ابریشم، فلانل و یا پوست، تزیین میشد.<ref> ویلز، ایران در یک قرن پیش، 1368ش، ص360.</ref> کلیجه بدون آستین یا با آستین کوتاه و گشاد بود. این تنپوش که روی سینه و سر آستین آن با پوستین بخارا بهصورت آستر دوخته میشد، از جنس پارچه شال ترمه کشمیری بود که بسیار با ارزش و گرانقیمت بود.<ref> بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، 1368ش، ص128.</ref> کلیجه تابستان ترمه ولی کلیجه زمستان دارای آستر از پوست خز و سنجاب بود.<ref> مستوفی، شرح زندگانی من، 1384ش، ج1، ص99.</ref>
شلوار
شلوار نیز از دیگر پوششهای مردان بود که در آن زمان به آن زیرجامه و تنبان میگفتند و به گفته تانکوانی مطابق با مقام هر شخص پارچه آن پنبه یا ابریشم قرمز بود.<ref> تانکوانی، نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا، 1383ش، ص234.</ref> افراد طبقات بالا زیر جامهای از جنس نخ ابریشم و رنگ سفید استفاده میکردند. افراد فرودست از کتان، کرباس و رنگهای تیره استفاده میکردند.<ref> پوربختیار، «پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، 1401ش، ص138.</ref>
دستمال جیبی
در میان ایرانیان عصر قاجار دستمال جیبی اهمیت زیادی داشت. اقشار مرفه بیشتر از آن استفاده میکردند و به گفته پولاک دستمالهای کتان مازندرانی که مخصوص ثروتمندان بود ملیلهدوزی داشت.<ref> پولاک، سفرنامه مسیو پولاک، 1368ش، ص106.</ref>
پانویس
منابع
- افتخار، فریبا، «جبه»، مرکز دائره المعارف برزگ اسلامی، تاریخ بروزرسانی: 4 آذر 1398ش.
- امین لشکر، میرزا.ق، خاطرات امین لشکر، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، اساطیر، 1378ش.
- اوبن، اوژن، ایران امروز (سفرنامه و خاطرات)، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، علم، چاپ اول، 1391ش.
- اولیویه، آنتوان گیوم، سفرنامه مسیو اولیویه، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1371ش.
- بارنز، الگزاندر، سفر به ایران در عهد فتحعلیشاه قاجار، ترجمه حسن سلطانیفر، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1366ش.
- بروگش، هینریش، سفری به دربارسلطان صاحبقران، ترجمه حسین کردبچه، تهران، اطلاعات، 1368ش.
- پوپ، آرتور و اکرمن، فلیس، سیری در هنر ایران، ترجمه نجف دریابندری، تهران، علمی و فرهنگی، 1387ش.
- پوربختیار، غفار، «پوشاک ونقش آن درانعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار بر اساس نظریه تمایز بوردیو»، نشریه جامعهشناسی تاریخی، سال چهاردهم، شمارۀ 1، 1401ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، 1368ش.
- تانکوانی، ژی.ام، نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، چشمه، 1383ش.
- جکسن، ویلیامز، سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، 1369ش.
- دروویل، گاسپار، سفرنامه دروریل، ترجمه جواد محبی، تهران، گوتنبرگ، 1387ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، وبسایت واژهیاب، تاریخ بازدید: 8 خرداد 1402ش.
- دوسرسی، کنت، ایران در سال (1840-1839م)، ترجمه احسان اشراقی، تهران، دانشگاهی، 1362ش.
- دوگوبینو، آرتور، سه سال در آسیا (سفرنامه کنت دوگوبینو)، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، کتابسرا، چاپ اول، 1367ش.
- شریعت پناهی، سید حسامالدین، اروپاییها و لباس و ایرانیان، تهران، قومس، چاپ اول، 1372ش.
- شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، رسا، چاپ دوم، 1369ش.
- عینالسلطنه، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، توس، 1376ش.
- غفاری، محمدعلی، خاطرات و اسناد محمدعلی غفاری نایب اول پیشخدمت باشی، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران، نقش تاریخ ایران، 1361ش.
- غیبی، مهرآسا، هشتهزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، تهران، هیرمند، چاپ پنجم، 1392ش.
- فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه فوروکاوا، ترجمه هاشم رجبزاده و کینیجی یهاورا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384ش.
- ماساهارو، یوشیدا، سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ترجمه هاشم رجبزاده، مشهد، قدس رضوی، چاپ اول، 1373ش.
- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1388ش.
- موریه، جیمز، سفرنامه جیمزموریه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، چاپ اول، 1386ش.
- نظامالسلطنه، حسینقلی خان، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظامالسلطنه مافی، به کوشش معصومه نظام مافی و منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران، تاریخ ایران، 1386ش.
- میرزا، رضا قلی، سفرنامه رضا قلی میرزا، به کوشش اصغر فرمانفرمائی، تهران، اساطیر، چاپ سوم، 1373ش.
- ویلز، ایران در یک قرن پیش، ترجمه غلام حسین قراگوزلو، تهران، اقبال، 1368ش.
- هدین، سون، کویرهای ایران، ترجمه پرویز رجبی، تهران، توکا، چاپ اول، 2535شاهنشاهی.
- یارشاطر، احسان، پوشاک در ایران زمین، به کوشش پیمان متین، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1382ش.